سفارش تبلیغ
صبا ویژن

always smile

سلام سلام

همتون خیلی بزغاله اید ...چرا اصلا نمی آیید اینجا...گوسپندان سه پا....حورا خانم شما تو اون وبلاگ اولین کسی بودی که نطر داد ولی تو این وب.....  فکر کنم می خوای آخری باشی

بازم به سوسن جون

خب تصمیم گرفتم از دپ درام ....

عید داره نزدیک میشه و منو حورا (خواهرم) همش به فکر سفره هفت سینمونیم....ما می خوایم ست سفره هفتسینمون رو آبی کنیم و الان برای سفره هفت سینمون یک آینه ی سبزآبی و یک رومیزی آبی لازم داری که قراره حورا بگیره...ما الان عقده ی سفره هفت ستن داریم آخه سال پیش عید رو ایران نبودیم و سفره هفت سین نچیندیمگریه‌آور

مدرسه ها چهارشنبه تموم میشه الته ملیکا امروز آخرین روز کارش بود و من هم فردا....شادی هم اگه خودش نیاد جنازش میره مدرسه...

بابای من واسه فردا یه ایل مهمون دعوت کرده واسه چهارشنبه سوری و هم چنین کلی هم چیز میز خریده...من عاشق چهارشنبه سوریم....ما هر سال با خالم اینا آتیش بازی می کردیم اما امسال داییم اینا هم میان...

بچه ها خواهش می کنم دعا کنید فردا برف یا بارون نیاد...

ما عید میریم شمال...سلامتون رو به خزر می رسونم.....

خب دیگه باید برم  کاری؟..باری ؟

بدرررررررررررررررررررررود


نوشته شده در دوشنبه 89/12/23ساعت 10:3 عصر توسط elaheh نظرات ( ) |

[نوشته ی رمز دار]  


نوشته شده در پنج شنبه 89/12/19ساعت 9:12 عصر توسط elaheh نظرات ( ) |

سلااااام

دلم خیلی واستون تنگ شده بود....این اولین یادداشت عمومی من تو این وبلاگ هست...دلم برای اون وبمون تنگ شده....می دونم در مورد شما هم همین طور بوده...

جریان لو رفتن اون وبمون رو هیچ کس به جز من و شادی و ملیکا نمی دونه و متاسفانه نمی تونم به کس دیگه هم بگم....البته مقیم به تو می زنگم می گم....


خب از اون موقع خیلی چیزا عوض شده.......مثلا این که ما امتحان های ترممون را دادیم و نمره هایی رو که می خوایم باهاش بریم دبیرستان رو گرفتیم....مثلا الان سهیل 3 ماهش شده و دیگه خیلی هم کوچول موچولو نیست.....و خیلی چیزای دیگه که یادم نمی یاد این جا بنویسم.....

خلاصه ای از مهم ترین خبر ها:

1-جاستین خوابیده

2-رابرت منو دید و یک دل نه صد دل عاشق من شد البته من حالم ازش به هم می خوره...

3-جاستین رفته تو کما

4-جاستین با جیغ ملیکا از کما در میاد

5-جاستین در کمال پر رویی رفته با سلنا......ملیکا با جاستین قهر کرد

البته این خبر ها مربوط به روابط هالیوودی ماست.....ملیکا می دونه که من می خواستم خبر هایی رو که تو این 3 ماه افتاده رو همه رو واستون بنویسم اما حوصله نداشتم فکر کنم و اون همه رو بنویسم...... همچنین می خواستم مطلب های اون وب رو واستون بزارم ...نصفی اش رو هم گداشتم اما بقیه شو باز هم حوصله نداشتم....هر کی چیزای اون وب رو می خواد به من بگه براش ایمیل کنم....

واااااای...دلم خیلی واسه ی این جمع تنگ شده بود...امیدوارم این وب هم مثل ان یکی بشه.....



نوشته شده در سه شنبه 89/12/3ساعت 7:43 عصر توسط elaheh نظرات ( ) |

[نوشته ی رمز دار]  


نوشته شده در دوشنبه 89/11/18ساعت 9:45 عصر توسط elaheh نظرات ( ) |


hi every body 

حوصله نداشتم تکلیف فارسی بنویسم گفتم بیام یه آپی بکنم    ...

-خبرها: سیم های طیبی قاتی کرده...خودش نمی دونه چی میگه... یه دفعه میاد میگه در آوردن معنی کلمات امتیازیه..دفعه ی بعد میاد میگه در آوردن معنی کلمات اجباریه.....!!!!....وضعش خیلی خرابه!!!

-گلسا از مقام کوروش عزل شد و حورا به جای اون اومد

-سهیل خیلی بزرگ شده.......1 الی 3 هفته ی دیگه به دنیا می یاد... 

- پنج شنبه تعطیله...

- حورا تو این 3 روز می خواد بره شیراز سر قبر خودش....(بیوه شدم  (

-مقیم تصمیم به یک تحول شخصیتی گرفته...(البته حدس می زنم)

-ما برای شاد شدن اوقات یه نامه تو صندوق انتقادات و پیشنهادات انداختیم و در آن در خواست کردیم که خانم همیز  بیشتر به مدرسه ی ما بیایند تا از سخنان ایشان بیشتر بهره برده و بخندیم...

دیگه خبری به ذهنم نمی رسه ....دوستان در نظرات کمک کنند

every body برنامه ی من در 3 روز تعطیلی:

4 شنبه:مهمونی ،مبتکران،خواب.....5شنبه: مهمونی، ویلن،خواب.....جمعه:مهمونی ،تکلیف ،خواب ....البته از خوردن و دستشویی هم نمی شه گذشت.. 

هورمون های من در این 3 روز دچار اختلال شده به همین خاطر از نظر اخلاق دارم شبیه آقا محمد خان میشم...به امید در دست گرفتن اوضاع به دست جناب هیپو فیز..(درسامو خوب خوندم)..

سوسن جون خواهرم یه ماه پیش اومده بود تو وبم گفت شما آدم خیلی با حالی هستید(ببخشید اگه این جور می حرفم آخه هیچ کلمه ی دیگه ای نتونستم پیدا کنم که جایگزینش کنم..(یکی بیاد ایمیل های من رو بخونه.....ایمیل های نخونده ام به 96 رسیده...حوصله ندارم بخونم.... .مقیم اگر تونستم (که می تونم)فردا حتما بهت می زنگم...خونه ای؟؟؟

 ok....دیگه باید برم تکلیف فارسیمو بنویسم.... bye..


نوشته شده در دوشنبه 89/9/22ساعت 12:30 صبح توسط elaheh نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >
Design By : ParsSkin.com