سفارش تبلیغ
صبا ویژن

always smile

سلام می کنم به دوستای گلم من خیلی وقته که می خوام بیام آپ کنم اما تا میام تو وب می بینم یکی دیگه آپ کرده دعوا 

امروز روز شکوفه ها بود ، مهرشید هم که داره میره کلاس اول وای وقتی شور و ذوقش رو می بینم دلم واسه بچگی هام تنگ میشه ، دیشب ازم می پرسید شادی ! چه جوری با بچه ها دوست بشم اگه با من دوست نشدن چی ؟ معلم هاش مهربونن ؟ با کلی ذوق صبح پاشد صبحونه اش رو خورد لباسش رو پوشید و رفت مدرسه ! ذوق و علاقه ی اونو با خودم مقایسه می کنم یعنی با بچه های سن خودمون ما ها داریم زار میزنیم از مدرسه من که جدا حوصله ی مدرسه رو ندارم خوابم گرفت آدم وقتی بچه است راحت دوست پیدا می کنه و با دوستاش از چیز های معمولی حرف میزنه و تنها کارشون اینه که با هم برن تو حیاط و با بچه ها بازی کنن !! اما وقتی که یه کم بزرگ میشیم دوست 1 معنی دیگه میده نا گفته نمونه که پیدا کردن 1 دوست خوب خیلی سخته و نگه داشتنش سخت تر !! 

گفتم خدایا سوالی دارم
گفت بپرس.
گفتم چرا هر موقع من شادم، همه با من میخندن، ولی وقتی غمگینم کسی با من نمیگرید؟
گفت خنده را برای جمع آوری دوست و غم را برای انتخاب بهترین دوست آفریدم

سوسن جون ! چرا پیام هاتون غیر فعاله 

الهه ! جدیدا رفتارت خیلی عوض شده یعنی چی؟

ملیکا امیدوارم امروز به اون چیزی که می خوای برسی خودت می دونی منظورم چیه مؤدب

متینه و حورا ! یه کم بیشتر بیاین تو وب منو از خودتون بی خبر نذارین بووووس

حنانه !! لطفا شکل هات رو اینقدر بزرگ نکن اصلا! 

امو ! این احساس خفگی که تو وب نوشتی هنوز باهاته یعنی چی؟

بچه ها ! یه کم بیشتر بیاین تو پروفایل !!مشکوکم

مقیم ! چرا اصلا نمیایی اینجا اصلا!

بعدم تو رو خدا از این e-mail های الکی که میگه چه می دونم اسم کسی که دوس داری و اگه واسه 3 نفر بفرستی فلان میشه بیثار میشه باور کنین اینا چرته من هیچ وقت forward نکردم پاکشون هم کردم اتفاقی هم یرام نیوفتاده 

خوب حالا سوال ها :

1. اگه احساس کنین دیگه هیچی براتون جذابیت نداره و دیگه چیزه خاصی نمی تونه خنده رو لباتون بیاره چی کار می کنین ؟

2 . به نظرتون احساسی بودن آدم ها تا چقدر می تون ه خوب یا بد باشه ؟

3. چه کار هایی می کنین تا به خدا نزدیک تر بشین ؟

 


نوشته شده در چهارشنبه 90/6/30ساعت 8:30 عصر توسط shadi نظرات ( ) |

سلام!!!! هم سلام به شما هم به پاییز!!!! خوش حالید نه؟ آره....

وای به این فکر کنید که روزه اول که میرید مدرسه جدیدتون و دنبال چند تاآشنا می گردید و همش چشم های جدید می بینید با صورت هایی جدی و وحشت زده! و بعد دلتون برا ما تنگ می شه چون پیدامون نمی کنید،بعد بغضتون می گیره و بعد اشک تو چشماتون جمع می شه و بچه های پیش دانشگاهی از کنارتون رد می شن و بهتون می خندند...شما عصبی می شید و در انتها علاوه بر اینکه جای همتون خیلی خالیه ولی من و الهه و حورا از دور بهتون می خندیمخیلی خنده‌دار!!!(ته دلگرمی،آخر امیدواریه نه؟)

 من یکی که بعید می دونم !اون روز که رفتیم مدرسه تو راه برگشت مامانم همون طور که من به شما دلگرمی اونم به من می گفت:

وای جای شادی چقدر خالی بود...دلم براش تنگ شده...تا اینکه من زدم زیره گریه و گفتم : مامان خیالت راحت شد دیگه؟ الانم داره گریه ام می گیره ولی خدا رو شکر وقتی چیزی رو تایپ می کنی آثار جرم (اشک ها) معلوم نمی شه!!!شاید این یه نوع خصلت بد هم باشه؟؟؟؟

خب اول کاری یکم رو احساساتتون قدم زدم. من یه تصمیمی گرفتم!!!!!

بگم؟باشه می گم!

بیاید خوش حال باشیم و بخندیم !!!خنده بر هر درد بی درمون دواست...

شادی که چشه بازارو با حرفاش درآورده: بیاید بریم زیره دوش حموم گریه کنیم!بریم تو دست شویی گریه کنیم!بریم تو خونه همسایه گریه کنیم! گریه دیگه چیه بابا؟چند سال می خوای عمر کنی که نصفه خاطراتت رو گریه هات بگیره؟ حداقل بخند که بعد از مرگت بگن:چه آدمه خوش اخلاقی بود نه یه ار اروووووووووووووو!

من و الی 1 بار با هم قرار گذاشتیم 3 دقیقه به طور متوالی پای تلفن بخندیم!کاره سختی بود اول، بعد از 10 ثانیه خندمون تموم شد! ولی الکی زدیم زیره خنده و سعی کردیم طولانی ترش کنیم!(دیوووووونه ایم،نه؟)

من احساس می کنم افکارم خیلی نا مرتب شده و می دونم اگه در طی سال بخوام این طوری باقی بمونم به مشکل بر می خورم. پس تنها کاری که می کنم اینه که 1 فایل جدید تو مغزم باز کنم و درشو قفل کنم کلیدشم بدم الهه که کلکسیون وسایل های من که داره جمعشون می کنه تکمیل شه!

خوب پس دیگه حرف زدن درباره چیزای ناراحت کننده رو تو پروفایل بس کنید و بشینید حاله زندگی رو ببرید تا دنیا مون مثل بزرگ ها توسی نشده و حالت کسل کننده به خودش نگرفته...

قبل از گفتن سوالات از الهه و شادی خواهش می کنم:

1- با فونت بزرگ ننویسید بزارید همه متن ها شبیه هم باشه تا وبلاگ خوش گل تر شه.

2-بیشتر از 3 تا سوال ندید بچه ها قاطی می کنند.

3- شادی؟فعال باش!زبون

سوالات این دفعه:

1. اگر بخواید خوش حالیتون رو با کسی تقسیم کنید با کی می کنید؟

2.با انجام دادن چه کارهایی آرامش می گیرید؟

3. اگر بخواید به کسی نشون بدید که دوسش دارید چی کار می کنید؟(منظور حتما 1 پسر نیست)

حالا جوابای نویسنده ی وبلاگ :

1 .با هر کسی که دوسش داشته باشم...بهش پیشنهاد می دم که با هم بریم پارک پرواز و طبق عادتم براش سیبزمینی سرخ کرده با نوشابه کوکاکولا (نه اون کوکاکولا ها!!!)می خرم و با هم به سمته بالای پارک می ریم و پسته بوته ها می شینیم و به شبه تهران نگاه می کنیم.(من این کارو با مامانم خیلی می کنم) تو مسیر برگشت هم می گم که از اتوبان بره تا بتونم دستم رو بیرون بگیرم و با صدای خیلی بلند به آهنگ tonight گوش بدیم!

2 .شاید مسخره ام کنید ولی اول از همه رقصیدن!!!!به آهنگ گوش دادن،نقاشی کشیدن،آواز خوندن، با الهه حرف زدن البته نا گفته نماند که هر صحبت ما حدودا 1:30 -2 ساعت طول می کشه! لباس عوض کردن و درباره جزیره ام نوشتن و فکر کردن به آینده ای که منتظرشم. مؤدب

3 . با کارهام بهش ثابت می کنم (که بهتره 100 ساله سیاه نکنم ) سعی می کنم بهش بفهمونم که چقدر دوسش دارم بعضی اوقات هم اگه شرایط اش رو داشته باشم بهش می گم که خیلی زیاد دوست دارم و شاید بگم : عاشقتم.به شرطی که به غرورم ضربه نخوره یعنی بدونم اونم یه همچین حسی داره.ولی در برابر خانواده اصلا نیازی به غرور نیست من با کارام نه تنها به خوده خانواده ام بلکه به تمام کسایی که باهاشون مشکل داشتند نشون دادم که واسه اشون هر کاری می کنم و همه چیزو براشون روشن کردم که همین دختره 14-15 ساله هر کاری می تونه بکنه....الان من رو ول کنی همتون رو می گیرم می زنمعصبانی شدم!!!!!!شوخی کردم...

شما به این سوالات چه جوابی می دید؟ این دفعه متنه کوتاه نوشتم که سریع تر بیاید نظر بدید و آپ کنیم.

پس قرار شد بخندید....حداقل بزارید هفته آخره تابستونه امسال تا از هم جدا نشدیم بهمون خوش بگذره!

 منتظرم تا تو پروفایل بنویسی : من حالم خوب شدهتبسم! emo

فعلا .

بدرود!!!!خدانگهدار


نوشته شده در جمعه 90/6/25ساعت 1:10 صبح توسط elaheh نظرات ( ) |

hi everybody

ببخشید مدتیه آپ نکردم آخه این چند وقته همش دارم کتاب می خونم...اسم آخرین کتابی که خوندم "عشق هرگز نمی میرد(بلندی های باد گیر)" (اینا همه اسم یه کتابه هاچشمک)بود بهتون پیشنهاد می کنم هیچ وقت نخونید چون خیلی مسخره و اعصاب خورد کنه و هیچ کدوم از شخصیت های کتاب متعادل نیستن....الان هم دارم یه کتابی می خونم که یه بار وقتی 8 سالم بود خوندم...خیلی باحاله عین چی فقط دارم می خندم(اسمش هم نیکلا کوچولو و دوستانه)

مل گفت این دفعه خودم سوال بپرسم ....امروز تو کلاس زبان واسمون یه فیلمی گذاشته بودن و داشتن می گفتنeveryone needs something

من هم کلی نشستم با خودم فکر کردم که من به چه چیزی نیاز دارم ؟؟!!!راستش خیلی نتونستم واسه سوالم جوابی پیدا کنم...واسه همین تصمیم گرفتم این رو جزو سوالام قرار بدم

1.توی زندگیتون به چه چیزی نیاز دارید؟

2.زیبا ترین چیزی که تو دنیا هست چیه؟

3.آیا تا حالا رویایی تو زندگیتون داشتید؟اگه آره چی؟(این سوالم یه ذره گنگه واسه همین یه کم توضیح میدم مثلا من وقتی بچه بودم دوست داشتم یه پرنسس باشم معذرت می خوام اینم از تاثیرات فیلم باربی دیدن بود دیگهپوزخند)

4.چه احساسی نسبت به آیندتون دارید؟

حالا جوابای خودم:

1.نمی دونم خیلی در این مورد فکر کردم شاید یه ذره هیجان بیشتر مثل عاشق شدن یا این چیزا

2.smile

3.گفتم البته اون ماله بچگیم بود الان رو که همتون می دونید رستورانم و ...

4.درستشو نمی دونم یه جورایی عاشق آیندمم چون ایمان دارم که خیلی قشنگه اما یه جورایی هم می ترسم و دوست ندارم پیر شم البته واسه ما خیلی زوده که در این مورد فکر کنیم اما من واقعا از این مورد میترسم

ok اینم از سوالا...هر کی جواب بده یه بوس از پسرم ،علی، میگیره...(فکر کنم الان هیچ کی جواب نمی ده!!!)

بچه ها من الان تبدیل شدم به صندوق امانات ملیکا همه چیزاشو میگیرم نگهداری می کنم و گاهی اوقات در مواقع نیاز از اون ها استفاده می کنم...

everybody می تونید الان همه دست به دامن ملیکا شیم که sms ای رو که روشنک براش زده برامون forward کنه....ملیکا تورو خدا.دهنم آب افتاد...جون علی...نه نگو دیگه...مل من مادر شوهراتم دلت می یاد دلمو بشکونی...

واااااااااااااای این چهارشنبه آخرین جلسه ی تنیسم بود...نمی خواااااااام....نمی دونید چه قدر از تنیس خوشم اومده بودگریه‌آورالان هم همش دارم سعی می کنم حرکاتش رو تمرین کنم که یادم نره(البته هیچ وقت همچین کاری رو تو اتاقم نمی کنم چون با یه سرویس لوستر می یاد رو سرم)

سپیده (دختر دایی مل) از اون جایی که می گفتی مشکه همش شعر الهه ی ناز رو با دوستاش می خونه شک کردم رفتم یه چک کردم دیدم پسرمه...خوشحال باش جاری مل شدی(دیدی این قدر می گفتی یه یکی از پسرامو می خوای آخر سر یکی نصیبت شد)

شادی یادته دیروز زنگ زدی گفتی الان موقع کوه رفتنه(آخه ساعت 8:30 شب بود)....باید می اومدی می دیدی این قدر شلوغ بود که ظرفیت پارکینگ پر شده بود

چه قدر تابستون زود گذشت اصلا باورم نمیشه دو هفته دیگه باید بریم مدرسه....!!!امیدوارم این 2 هفته مثل بقیه ی تابستون زود نگذره....

بچه ها کسی این جا این کتابا رو خونده(منسفیلد پارک و بر باد رفته)...اگه خوندین قشنگه یا نه می خوام بخونم....

امشب یکی از عمه داره می یاد خونمون منم از اون جایی که اصلا از خانواده ی پدریم خوشم نمی یاد دارم  از هال به اتاقم مهاجرت می کنم 2 تا فیلم هم برداشتم برم تو این مدت ببینم...

من دیگه باید برم جواب سوالام رو بدید...

بدرووووووووووووووووووووووووووووووودخدانگهدار


نوشته شده در شنبه 90/6/19ساعت 6:34 عصر توسط elaheh نظرات ( ) |

متنی درباره خودم.  


نوشته شده در شنبه 90/6/12ساعت 12:13 صبح توسط نظرات ( ) |

سلام ملیکا هستم.

قرار بود الهه آپ کنه ولی می دونید که این بشر چه قدر تنبل تشریف داره....

امروز ما ها رفته بودیم دبیرستان.بیشتر از هر چیزی جای خالی شادی خانوم قابل احساس بود .

درباره جوایز من :بابا دست بر دارین بی خیالش شید اصلا خبری نیست!!!!

راستی نت شادی خرابیده من فعلا نایب عام و خاص ایشون هستم و گفت که جوایزش رو اعلام کنم:

1.حورا،برای اینکه طبق نظریه های پزشکان جهان آب سرد برای آرامش اعصاب و روحیه خیلی خوبه....

2.Emo، شادی گفت:چون این رو دوست داشتی بهت دادم .اگر به من بود جایزه ی وفادارترین فرد رو بهت تو می دادم که پشتم رو خالی نکردی(اه اه این نکبت؟ اه اه اه حالم بهم خورد...)

3.حنانه جون نامردی هم که نباشه به خاطر اینکه مانتوش رو با شبرنگ براش هایلایت کردی که نکات مهم یادش نره، باید تا 5 ماه واسش اتوشون کنی...خوش به سعادتت!!!

صبور ترین فرد: من (ملیکا)

به علت اینکه تو پست قبلی در جواب بعضی ها بهترین کار رو کرد: از خودش هیچ عکس العملی نشون ندادی.

فعال ترین فرد:مقیم

هر وقت می یاد اندازه 8/9 تای ما نظر می ده و هیچ کس نظراش رو نمی خونه!!!!!آخی عزیزم....دلم واست تنگ شده!!!

با هوش ترین فرد: سوسن جون

چون کشف کردند که واقعا عشق ما آسمونی هست و عشق پسرا فقط و فقط از روی ... .(شادی جون یادتون نره که همه دخترا مثل ما نیستن و همه پسرا عین اون نامردهای ترسویی که ما می شناسیم نیستند.)

علاف ترین فرد: (این نظر من بوداااااا) :الهه

هر وقت میاد بی خودی نظر می ذاره که بگه منم هستم !!!! باشه باشه الی ناراحت نشو ،به خودت مسلط باش قربونت برم.

جایزه آرمین دوم:

دختر داییم سپیده که بلد نیس مشکوه رو بنویسه !واقعا که از تو دیگه نا امید شدم....(ببخشید)

لازم به ذکر است اگر بنی آدمی جرات دوباره به شادی من پریدن رو کنه خودم ......می کنم.(تو این 3 نقطه هر فعلی که دوست دارید می تونید بذارید مثلا:کفنش می کنم،بوسش می کنم،بغلش می کنم،خفه اش می کنم یا ...)

بریم سر بحثای خودمون:

بچه ها من خیلی به هم ریخته ام .این ماه (شهریور)هیچ وقت برام خوب نبوده . شاید فکر می کردم که پارسال بهترین ماه تابستونم بوده ولی آخرش خیلی بد تموم شد و الان نزدیکای 1 سال می شه که  همه چیز با هم قاطی شده. هنوز خیلی چیزا درکش برام سخته، نمی تونم بفهمم چه اتفاقاتی افتاده ،حرف کی راسته،باید چی کار کنم؟ واقعا نمی دونم...خیلی خسته شدم احساس می کنم دیگه نا ندارم . این روزا هم هوا طوریه که به هیچ وجه نمی تونم خوش حال باشم.یهو گریه ام می گیره ولی اشکام نمی آد پایین.یه سری چیزا تازه داره برام روشن می شه .همون بهتر که نمی دونستم،  چون بیشتر فکرم رو مشغول می کنه.

چند روز دیگه 1 متن می زارم که همه چیز رو درباره اش می گم. تعجب نکنید ، متنش رو خصوصی می ذارم و رمزش رو فقط برای کسایی که نظر می ذارند ، فعال هستند ، تو نظرات این دفعه می گن که رمز رو می خواند (البته به جز بچه های وب) و قابل اعتمادند ایمیل می کنم.باید بگم که اصلا متن خنده داری نیست و توش کاملا جدی تعریف می کنم.

آخه سالگرد یه چیزیه که همش رو تو اون متن می گم؟! از اولین احساساتم تا آخریا...

سوال ها:

1.اگه کسی بهتون خیانت کنه،پدر اون پسره عوضی رو در میارید یا اون دختره؟

2.چه قدر به خودتون دروغ می گید؟به خوده خودتون؟

3.اگه کسی که بهش هیچ حسی ندارید عاشقتون بشه و گیر بده با من دوست شو چی می گید؟(شادی ،الی منظورم رو می دونند)

جوابای من:

1.کاری می کنم که پسره به .......خوردن بیفته و بستگی داره دختره چه جوری باشه؟ اگه از قصد خیانت کرده باشه، کاری می کنم که همیشه درس ابرتش بشه.اون پسره آشغال رو هم کاری می کنم که همون قدر که من ناراحت شدم اون عصبی بشه....

2.بعضی اوقات احساس کردم اگه به خودم دروغ بگم و سعی کنم یه چیز دیگه ای رو باور کنم بهتره.

 3.اگه کلافم کنه می گم: ببین من به تو هیچ حسی ندارم اگه ولم نکنی کاری می کنم تا عمر داری نتونی سرت رو بیاری بالا پس بهتره بری پی کارت چون خودم کسی رو دارم .

اگه سیریش نشه می گم: من نمی تونم باهات دوست بشم چون مهم ترین بخش رابطه علاقه 2 جانبه ست و این درباره ما صدق نمی کنه.

نتیجه هر دو تا جواب :برو گمشو... نکبت!!!

الی 1 فیلم به من داده: listen to your heart وای انقدر گریه دار بود...یه پسره بود که پیانو می زد(البته مشکوه و سپیده نبودند) و عاشق 1 دختر شد که  کر بود.کلی love می ترکوندند تا اینکه فهمیدند پسره توماره مغزی داره و روزی که دختره گوشش رو عمل کرد و خوب شد پسره مرد.به همین راحتی!

به الهه گفتم :خوبه من جای دختره نیستم وگرنه انقدر جلو پسره گریه می کردم تا یارو کلا روحیه اش رو از دست می داد و زود تر می مرد...

سپیده جون حداقل تو به 1 اسم دیگه صداش کن.خداییش مشکوه خیلی چرته مثلا معنیش چی می شه؟

چراغ؟لوستر؟لامپ؟راستی اسمه 1 مدرسه ی دخترونه هم هست!نکنه واسه دخترای اونجا پیانو می زنه؟راست بگو...

بدویید جواب بدید که سریع تر آپ کنم.

 


نوشته شده در سه شنبه 90/6/8ساعت 12:0 صبح توسط نظرات ( ) |

Design By : ParsSkin.com