سفارش تبلیغ
صبا ویژن

always smile

سلام داشتم تو فایل های کامپیوتر هم می گشتم یهو به یه نوشته ای بر خوردم یادم افتاد اینو قبلا گذاشته بودم که بنویسم اما یادم رفت ..... اما این فقط مال قبلا من الان همتون هم می دونین واقعا فریضی رو دوس داشتم این مال اون موقع است که فریضی وب رو فهمیده بود ...

سلام بچه ها من امروز اصلا اعصاب ندارم اون از فریضی ... که راه به راه سیم هاش به هم می ریزه و هرچی از اون گالن در می آد می ریزه بیرون . زینب می گفت گفته که گفته که آره تو از 1 خانواده با اصل و نسبی و اصلا دلم نمی خواد با این بچه هایی که هیچ چی سرشون نمی شه بگردی دیگه اعصابم از دستش خرد شده . خودش می گفت که آره مثلا هرکسی جمعه ها می تونه بره خونه هر کی دیگه و من هم اصلا کاری به کار های بیرون از مدرسه شما ها ندارم . منم بلدم شعار بدم و ولی کو عمل!!!!!!!!!!!!!!!!

  راستی شاهمیری امروز می خواست بگه ما هم رفتیم آمریکا یاسمن می گفت که مثلا می ره سوپر به آقاهه چشمک میزنه می گه آقا نوار چسب دارین ( خودتون بفهمین )

امروز آقا داشتیم و باز هم راجع به ارکان نماز صحبت کرد فکر کنم چیز دیگه ای بلد نیست و اون جایی که می رفته بهش یاد ندادن .

حاجی لهجه ترچی گرفته بود . ملیکا می گفت : حاج آقا چی شده چرا سرتو با پارچه سیاه بستی مگه سرت درد مکنه !!!!! بچه ها من و الهه و ملیکا 1 نتیجه اساسی از تریپ حاج آقا گرفتیم و اونم این بود که :

1)سیمایی بسیار زیبا و سفید و تمیز

2)صدایی بسیار زیبا

و باز هم ما از این ها نتیجه گرفتیم که حاج آقا =جاستین بیبر

 

امروز چقدر زنگ آخر حال داد من و حورا وو الی 1 گروه و نزدیک 12 . 13 نفر دیگه تو یک گروه دیگه بودن و در آخر هم ما بردیم .

راستی اوروز مامان کاساندان وبش بست هممون با اون وب خاطرات زیادی داشتیم اگه این فریضی فضول نمی فهمید هنوزم می رفتیم اونجا و باهم می حرفیدیم.

راستی اگه گفتین بحث فردای طیبی راجع به چیه ؟ ببینم مگه خووتون با دستور موافقت نکردین پس چرا اینجوری می کنین 4 روز که وقت داشتین ما قبل از اینکه شما ها بیاین این مدرسه بهترین مدرسه ایران بودیم ولی وقتی شما ها اومدین ..... آخه چرا درس نمی خونین من که دیگه اشتیاقی برای درس دادن به شما ها رو ندارم .

سوالایی که الی از پرداختی پرسید خیلی با حال بود کلی خندیدیم

راستی من یک نتیجه اخلاقی بسیار مهم از حرف های سید اصفهانی گرفتم و اونم این بود که شلوارام رو پاره کنم .

زنگ ناهار هل فروش به ما تیکه انداخت بعد الی گفت داره کلمات مشتق مرکب رو تو ذهنش مرور می کنه ( اگه نمی دونین مشتق مرکب چیه فردا به الی مراجه کنین )

امروز یک دوشیزه ای با شنل گلدار نارنجی پشت حاجی بود اگه گفتین کی بود ؟

و آخرین چیز اینکه اگه دقت کرده باشین تقوی از کلاس اول خوشگل ترین تیپی که می زد چی بود ؟

نتیجه ای که من و ملیکا و الهه گرفتیم : روسری زرد با مانتو قهوه ای !!!!!!!!!!!

                                        فعلا گیرز   

 


نوشته شده در سه شنبه 90/11/25ساعت 11:53 عصر توسط shadi نظرات ( ) |

<      1   2      
Design By : ParsSkin.com