• وبلاگ : always smile
  • يادداشت : سر گذشت عاشقانه من...
  • نظرات : 3 خصوصي ، 25 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + moghim 
    مليکا:
    من راستش نمي دونم چي بايد بگم.تا حالا تو اين موقعيت قرار نگرفتم و اميدوارم قرار نگيرم.چون عاشق شدن و بعد.... فراموش شدن عشق اونم وقتي نتوني از کابوس هم وحشتناک تره.اما...هيچ وقت يادم نمي ره.اون روز خونه مليکا که سعي مي کرد برا اينکه به ما خوش بگذره خوشحال باشه اما من چشماي دوستمو خوب مي شناسم.تو چشاش خوشحالي نبود و.....هيچ وقت روز استخر و يادم نميره که فائزه بهش زنگ زد و گفت ببخشيد آقاي...بعد ما کلي خنديديم.و......آره شايد منم تنگ شده برا اون روزا.شب هايي که محمد و سميه رو به زور مي گفتيم بريم پارک دوچرخه سواري تا من و فائزه هم ديگرو ببينيم و من بهش اخبار جديد بدم و بشينيم با هم حرف بزنيم.
    نمي دونم مليکا شايد تنها کاري که منه زهرا بتونم برا بهترين دوستي که از ته ته قلبم دوسش دارم اينه که واقعا با تمام وجودم دعا کنم که اون چيزي که دوست داري اگر به صلاح خودته خدا بهت هديه کنه

    پاسخ

    مرسي عزيزم....ممنون!!!